به دوستم


آه ای شمع نیمه جان
فرهاد صبور من
*لولی وش مغموم
سنگ تیپا خورده رنجور...*
در پس این ابر ها خورشید را نمی بینی؟
نمیر!
تو را به خدا زنده بمان و ببین
پس از من
ضعف فرعون،فقر قارون و بدنامی بلعم را...
ببین
وبر گور من -به یاد تمامی گریه هایم-
برقص و بنوش
.

دوباره

سلام به دوستان عزیز
خوشحالم از اینکه دو باره میتونم نوشته هامو به ۰و۱ تبدیل کنم تا شما هم بخونین(البته آش دهن سوزی هم نیست).این روزا یه کم سرم شلوغه.خدا بخواد بعد از عید تو دانشگاه روز فیزیک داریم(که از قضای روزگار اون هم فکر نمیکنم آش دهن سوزی بشه!!) روز ۲۵ فروردینه اگه مشکلی پیش نیاد.شما
هم تشریف بیارین،قدمتون روی جفت چشای این رفیقم! آهان راستی دانشگاهمون  دور نیست.قمه(با ضمه قاف!).تشریف بیارین خوشحال
می شیم.

...


...

من و تو و ...


اگه گفتی ما کجاییم؟

روزگار ما

هفته پیش
همسایه مان از گرسنگی مرد
پیش پریروز
بچه های کوچه پدرم را کتک زدند
و پولهایش را دزدیدند
پریروز
همبازی دوران کودکیم را اعدام کردند
دیروز
شوهر خواهرم، خواهرم را زیر لگد کشت
و امروز
من نشسته ام و دارم شعر می بافم!

سنگ

برای تو
برای همه درد هایت
*سنگ*تجویز می کنم
برای تو که مردت را کشته اند
*سنگ*تجویز می کنم
که به سینه بکوبی
و همه را نفرین کنی
برای تو که غذایت را برده اند
*سنگ*تجویز می کنم
که بخوری و دندانهایت خرد شود
برای تو که بر سرت تفنگ گرفته اند
*سنگ*تجویز می کنم
که پرتاب کنی
به هوا
به هیچ
بر سر من...
برای تو
که عشقت را ربوده اند
*سنگ*تجویز می کنم
که نگاهش کنی
و *سنگ*شوی...